ارشیا ارشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

هدیه آسمونی

کیک پوشکی

یادش بخیر چه  روزهایی بود روزی که با کمک مادر جون کیک پوشکی برای تزیین سیسمونی ات درست کردیم مدت ها تو نت دنبال عکس تزیین کیک پوشکی میگشتم عکس سیسمونی های مختلف رو میدیدم چه کیفی داشت با ذوق منتظر چیدن اتاق گل پسرم بودم چه زود گذشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت .چه قدر مادر جون تو خرازی ها دنبال پروانه ابی فیروزای گذشت که با رنگ وسایلت ست بشه کفشدوزک ها رو هم از گل فروشی خریدیم البته بابا جون یک دسته گل خوشگل هم برامون گرفته بود مرسی بابا جون. دست مادر جون درد نکنه که خیلی برای تزیین اتاقت کمک کردشششششششششش بوسسسسسسسس مادر بزرگ جون ارشیا   ...
21 آذر 1391

نمای کلی اتاق گل پسرم

عزیز دل مامانی بعد مدتها امروز وقت کردم عکس از اتاقت بگیرم با کلی تاخیر توی وبلاگت بزارم البته کلی وسایل اضافی سیسمونی ات رو مامانی جمع کرده تا اتاقت خلوت بشه تا به موقع اش وقتی به سن استفاده از وسایل ات رسید بهت بدم. اینم عکس اتاق پسر نازم ارشیا کمد لباس عسلکم ویترین اسباب بازی ها تخت پرده اتاق     ...
21 آذر 1391

مراسم شیرخوارگان حسینی

السلام علیک یا اباعبدالله امروز روز جهانی علی اصغر بود صبح ما هم مثل هزاران نی نی دیگه رفتیم همایش شیرخوارگان حسینی اونجا برا همه نی نی ها دعا کردیم که همیشه سایه مادر و پدر بالا سرشون باشه و همیشه شاد و سلامت و سرحال باشن و چشمان کسی منتظر نی نی نباشه و تمام مامان های منتظر دامنشون سبز بشه . یا حسین به حق علی اصغرت همیشه محافظ ارشیا و بقیه بچه هاباش (آمین) اینم عکس ارشیا در ظهر عاشورا که لباس سقا تنش کرده بود   ...
11 آذر 1391

قند عسل مامان روز به روز تغییر میکنی

پسرم هر روز نسبت به دیروز تغییر میکنه این تغییر رو وقتی الان دارم عکسات رو نگاه میکنم متوجه میشم پسرم اصلا دوست نداره دستاش زیر پتو باشه پسرم پستونکش رو خیلی دوست داره همش تو دهنشه حتی تو خواب گلم وقتی میخوابه یک چشمش رو نیمه باز میزاره ...
12 آبان 1391

ارشیا به زودی سه ماهش تمام میشه

قند عسل مامانی امروز ها خیلی شیطون بلا شده از خودش صدا در میاره اولین صدایی که یاد گرفته بگه قیقین هستش تازگی ها تشک بازی اش رو دوست داره برای چند دقیقه هم شده با عروسک هاش سرگرم میشه مخصوصا اینه نظرش رو جلب میکنه برای تصویر تو اینه دست و پا میاندازه بهش قیقین میکنه میخنده اینم عکس اقا ارشیا وقتی داره تو تشکش بازی میکنه اینم وقتی که سعی میکنی با لبات بگی بووووووووووووووووووووووو شیرینم بی نهایت دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم   ...
7 آبان 1391

پسر 2.5 ماهه من

ارشیا کوچولوی من 2.5 ماهه شده هورااااااااااااااااا عروسک های بالای سر گهواره اش رو خیلی دوست داره وقتی تو نی نی لالای اش میزاری همش به بالای سرش به عروسک هاش نگاه میکنه دست و پا می اندازه منم دلم کباب شد از پس خودت رو هلاک کردی خرس کوچولوش رو دادم دستت . تو هم  خیلی زود دست خرسی رو کردی تو دهنت خوردی الاهی مامان فدات بشه پسرم داره خرسی اش رو میخوره تازه وقتی ازت گرفتم گریه کردی که بهت بدم ههههههههههههههههههههههههه پسر شکمو من بالاخره بعد کلی شیطنت ارشیا جان لالا میکند گل قشنگم خواب های خوش ببینی ...
26 مهر 1391

پسرم مشدی میشود

پسر کوچولوی من همراه مامان و بابا و مادر جون و دایی جون داره میره مشهد پابوس امام رضا پسر عزیزم زیارتتتتتتتتتتت قبول این هم از احوالات این روزهای اقا ارشیا گل پسر من اصلا کلاه دوست نداره هر کلاهی که سرش میزاری هر جور شده میخواد درش بیاره ارشیا اخم کرده اخه مامانی چرا سرم کلاه گذاشتی پسرم بعد زیارت برای صرف نهار به شاندیز میرود اقا ارشیا در باغی واقع در شاندیز داشتی با تعجب اطراف رو نگاه میکردی بعد هم بغل بابایی لالا کردی     ...
14 مهر 1391