ارشیا ارشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

هدیه آسمونی

فرشته اسمونی من زمینی شد

فرشته کوچولو ما روز چهارشنبه 11 مرداد ساعت 9:05 صبح در بیمارستان مادران توسط دکتر حسین صاحب نسق به دنیا امد عزیزم تولدت مبارک اولین عکست وقتی که تازه به دنیا امدی ارشیا یک روزه گل های خشگلی که بابایی و مادر جون برات اورده بودن اولین دست گلی که تو زندگی ات بهت دادن گل زندگی ام از همون لحظه اول عاشقت شدم عزیزم دوستتتتتتتتتتتتتتتتت دارم   ...
15 تير 1391

خرید سیسمونی

سلام عسل مامانی لحظه ای که خیلی منتظرش بودم رسید مادر جون سیسمونی گل پسرمون رو که زحمت کشیدن تهیه کردن اوردن مادر جون دستت درد نکنه وسایلی که خریدی خیلی نازن وقتی بهشون نگاه میکنم دلم ضعف میره تخت و کمدی که قبلا سفارش دادیم هم اماده شد اسباب بازی ها و وسایل بهداشتی و خواب و ........... کلی چیز خوشگل برات خریده همشون خیلی ناز  هستند دیروز با هم رفتیم و وسایل تزیینی هم برات خریدم دیگه سیسمونی ات تکمیل شده و لحظه قشنگ چیدن اتاقت رسیده نمیدونی با چه ذوقی اتاقت رو چیدیم به هر چی که نگاه میکردم تصور اینکه پسرم میخواد بااسباب بازی هاش بازی کنه تو تختش بخوابه لباس های خوشگلش رو بپوشه خیلی حس خوبی داشتم بلاخره چیدن  اتاق گل پس...
2 تير 1391

اسباب کشی به خونه جدید مون

سلام جوجه کوچولوی مامانی چند هفته میشه مامان و بابا دارن وسایل خونه مون رو جمع میکن البته یادم رفت بگم سه نفری مامان و بابا و قند عسل ههههههههههههههههه الان تو کوچولوی شش ماهه من هستی داری تو دل مامان تکون میخوری و لگد میزنی گاهی که زیاد خم و راست میشم کمرم درد میگیره و خسته میشم با تکون هات بهم امید میدی باهات حرف میزنم و برات از اتاقی که میخوام تو خونه جدید برات درست کنم حرف میزنم نا گفته نمونه که بابای مهربونت خیلی هوای من و تو رو داره خیلی مواظب من و تو هستش هر شب که میاد خونه بهم کمک میکنه تا وسایل رو بسته بندی کنیم اسباب کشی خیلی سخته ولی تنها به عشق تو هستش که سختی اش برام اسون میشه بابایی یک نفر رو برای کمک از شرک...
15 ارديبهشت 1391

سونوگرافی سه بعدی دیدن روی ماه گل پسرمون

امروز 4 اردیبهشت ساعت 11 وقت سونو گرافی سه بعدی برای سلامت جنین و بررسی بیشتر جنین رو دارم دل تو دلم نیست از هفته 13 تا حالا پسر کوچولوم رو ندیدم با بابایی تو مرکز سونو گرافی منتظر شدیم تا نوبتمون بشه خیلی هیجان زده بودم از اینکه میخواستم دوباره ببینمت دل تو دلم نبود .بلاخره نویت ما رسید من و بابایی بی صبرانه به صفحه مونیتور نگاه میکردیم تا اینکه دکتر با جمله اینکه خوب گل پسرمون هم که حالش خوبه کلیه ها و قلبت رو نشون داد قلب کوچولوت داشت تند تند میزد پاهاتو و انگشت ها. اینم دستاشه  اینم کف پاهاشه وای خدایا کف پاتو داشتی نشون میدادی هی تکون میخوردی بازی گوشی میکردی تا خواست صورتت رو کامل نشون بده دو تا دستاتو گذاشتی جلوی صورتتت بابایی ه...
4 ارديبهشت 1391

بلاخره اسم برای پسرم انتخاب کردیم

سلام جیگر طلای مامان جو نم برات بگم که بعد از اینکه فهمیدم که نی نی تو دل مامانی گل پسره من و بابایی شروع کردیم ودنبال اسم گشتیم باباجونت یک  کتاب نام های ایرانی خریده بود و خاله ازاده هم یک کتاب جامع از اسم های اصیل ایرانی و تمام اقوام ایرانی برامون خریده بود و البته کلی هم کتاب داستان و شعر خوشگل برای گل پسرمون خریده بود دست گلش درد نکنه مرسی خاله ازاده جونم   بابایی هر روز تو اینترنت دنبال اسم میگرده هر روز میاد با کلی اسم قشنگ با معنی های خوشگل منم دو تا کتاب رو هر چی میخونم به هر اسمی میرسم میگم چه قدر زیباست یک لیست درست کردیم بابایی اسم ارشیا   ارش اریا رو انتخاب کرده منم البته با هم فکری و مشورت با باب...
20 فروردين 1391

حرف ها و حس جدید مادرانه تو سال نو

سلام قند عسل مامان شیرین مامان سال نوت مبارک . عید امسال با بودن تو رنگ و بویی خاصی برای مامانی و بابا جون داره .تو با وجودت زندگی من و بابایی رو کلی تغییر دادی بابایی که نمیدونی چه حالی داره همش قربون صدقه ات میره  و ازت حرف میزنه مادر بزرگ ها و بابا بزرگ ها هم برای دیدن نوه شون لحظه شماری میکن . منم از اینکه میبینم پسر کوچولوم تو دل مامانی داره تکون میخوره حس قشنگی دارم این روزها تکون هات رو حس میکنم خیلی حس جالبی هستش تکون هات مثل ترکیدن حباب و پر زدن پروانه هستش بعضی وقتی هم مثل ماهی کوچولو تو دل مامان سر سره بازی میکنی صدای نبضش رو هم واضح تر حس میکنم .تو بهترین عیدی هستی که خدا امسال به...
15 فروردين 1391

آغــاز ســـــال جـــدید و تحــولی شگرف در زندگی ما

سال نومی شود. زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما... کجا ایستاده اییم. سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟......     باز هم شروع سالی دیگر، فصلی جدید از زندگیمان دوباره آغاز می شود با آمدن بهار. امسال آغاز بهار برای من به گونه دیگری است ، امسال من و فرزندم در درون من در کنار بهترین مرد دنیا سال نو را آغاز خواهیم کرد ، می دانم که امسال با تمام سالها تفاوتی شگرف خواهد داشت ،تحولی بزرگ در زندگی مشترک زیبایمان اتفاق می افتد در مردادماه سال 1391 ؛ تاریخ دقیقش مشخص نیست ؛ پسر عزیزمان به جمع ...
1 فروردين 1391