ارشیا ارشیا ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

هدیه آسمونی

مراسم شیرخوارگان حسینی

السلام علیک یا اباعبدالله امروز روز جهانی علی اصغر بود صبح ما هم مثل هزاران نی نی دیگه رفتیم همایش شیرخوارگان حسینی اونجا برا همه نی نی ها دعا کردیم که همیشه سایه مادر و پدر بالا سرشون باشه و همیشه شاد و سلامت و سرحال باشن و چشمان کسی منتظر نی نی نباشه و تمام مامان های منتظر دامنشون سبز بشه . یا حسین به حق علی اصغرت همیشه محافظ ارشیا و بقیه بچه هاباش (آمین) اینم عکس ارشیا در ظهر عاشورا که لباس سقا تنش کرده بود   ...
11 آذر 1391

قند عسل مامان روز به روز تغییر میکنی

پسرم هر روز نسبت به دیروز تغییر میکنه این تغییر رو وقتی الان دارم عکسات رو نگاه میکنم متوجه میشم پسرم اصلا دوست نداره دستاش زیر پتو باشه پسرم پستونکش رو خیلی دوست داره همش تو دهنشه حتی تو خواب گلم وقتی میخوابه یک چشمش رو نیمه باز میزاره ...
12 آبان 1391

ارشیا به زودی سه ماهش تمام میشه

قند عسل مامانی امروز ها خیلی شیطون بلا شده از خودش صدا در میاره اولین صدایی که یاد گرفته بگه قیقین هستش تازگی ها تشک بازی اش رو دوست داره برای چند دقیقه هم شده با عروسک هاش سرگرم میشه مخصوصا اینه نظرش رو جلب میکنه برای تصویر تو اینه دست و پا میاندازه بهش قیقین میکنه میخنده اینم عکس اقا ارشیا وقتی داره تو تشکش بازی میکنه اینم وقتی که سعی میکنی با لبات بگی بووووووووووووووووووووووو شیرینم بی نهایت دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم   ...
7 آبان 1391

پسر 2.5 ماهه من

ارشیا کوچولوی من 2.5 ماهه شده هورااااااااااااااااا عروسک های بالای سر گهواره اش رو خیلی دوست داره وقتی تو نی نی لالای اش میزاری همش به بالای سرش به عروسک هاش نگاه میکنه دست و پا می اندازه منم دلم کباب شد از پس خودت رو هلاک کردی خرس کوچولوش رو دادم دستت . تو هم  خیلی زود دست خرسی رو کردی تو دهنت خوردی الاهی مامان فدات بشه پسرم داره خرسی اش رو میخوره تازه وقتی ازت گرفتم گریه کردی که بهت بدم ههههههههههههههههههههههههه پسر شکمو من بالاخره بعد کلی شیطنت ارشیا جان لالا میکند گل قشنگم خواب های خوش ببینی ...
26 مهر 1391

پسرم مشدی میشود

پسر کوچولوی من همراه مامان و بابا و مادر جون و دایی جون داره میره مشهد پابوس امام رضا پسر عزیزم زیارتتتتتتتتتتت قبول این هم از احوالات این روزهای اقا ارشیا گل پسر من اصلا کلاه دوست نداره هر کلاهی که سرش میزاری هر جور شده میخواد درش بیاره ارشیا اخم کرده اخه مامانی چرا سرم کلاه گذاشتی پسرم بعد زیارت برای صرف نهار به شاندیز میرود اقا ارشیا در باغی واقع در شاندیز داشتی با تعجب اطراف رو نگاه میکردی بعد هم بغل بابایی لالا کردی     ...
14 مهر 1391

عکسسسسسسسسس

من و پسرم بعد 2 ماهی که خونه مادر جون بودیم داریم برمیگردیم خونه خودمون ارشیا اولین مسافرت اش رو داره تجربه میکنه نیم ساعت اول تو ماشین خیلی اذیت کرد همش گریه میکرد من و بابایی همش نگران بودیم که کی میرسیم ولی خوشبختانه بعد مدتی عادت کردی و خسته شدی و تو کریرات لالا کردی بعد تو رستوران موقع نهار بلند شدی پسرم بعد خوردن نهارش بازم خوابش میاد چشماش لالا داره پسرم لالا کردششششششش اخی خدا کنه تا تهران بخوابه تا تو راه اذیت نشه ...
12 مهر 1391

جشن دوماهگی گل پسرمون

امروز 11 ام مهر ماه و دومین ماهگرد گل پسرم ارشیا هستش مادر جون برات جشن گرفته با کیک خوشمزه و کلی مهمون و البته کادویی های خوشگل اینم  کیک اقا ارشیا گل گلاب هوراااااااااااااااااااااا   پسرم کل جشن رو همراهی کرد همش داشت تو بغل مهمون ها شیطنت میکرد اخر سر هم از پس خسته شده بود خوابش برد هیسسسسسسسسسسسسس مهمونی تمام شده  ارشیا لالا کرده   ...
11 مهر 1391

پسر کوچولو من مرد میشود

شیرین عسل مامان حالا یک ماهه شده امروز صبح ساعت 11 رفتیم مطب دکتر برای ختنه پسرم ای جونم حتی تصورش هم اشکم رو در میاره اخ  اخ پسرم اوف شده ولی عوضش گلم تو دیگه مرد شدی هورااااااااااااااا مبارکه این عکس رو هم وقتی بیحال بودی عصر همون رو ازت گرفتم الاهی مادر فدات بشه عزیزم اینم عکس پسرم وقتی دیگه خوب شده ای جونم ...
11 شهريور 1391

اخرین سونوگرافی در ماه هشتم و تعیین تاریخ زایمان

سلام به روی ماهت پسر مامانی امروز میخوام برای اخرین بار برم سونو تا روی ماهت رو قبل از به دنیا امدنت برای اخرین بار ببینم دل تودلم نیست تا برم و شیطنت هات رو ببینم بالاخره لحظه وصال رسید و مامان صدای قلب نازت رو بازم با ذوق گوش کرد پسرم ماشالله بزرگتر شده بود و الان صورتت واضح تر به نظر میرسید تا دکتر صورتت رو میخواست بهم نشون بده گفت ماشالله چه پسر لپ لپی داره از رشدت خیلی راضی بود و گفت که هنوز نچرخیدی و باید سزارین بشم استرس شدیدی گرفتم خیلی از عمل میترسم راهی مطب دکتر شدم ازت نوار قلب گرفت و بررسی حرکات جنین انجام شد بالاخره تاریخ زایمان 14 مرداد تعیین شد ولی گفت بهتره زودتر منتظر باشم و امادگی داشته باشم ممکنه زودتر به دنیا بیایی . تا...
20 مرداد 1391